بگذار ببوسمت
الوی:هی،گوش کن،گوش بده.
آنی:چیه؟
الوی:بگذار ببوسمت.
آنی:چی؟
الوی:آره،چرا نه،مگه نمیخوایم آخر ِ شب بریم خونه،ها؟
آنی:چرا.
الوی:و...و،اون وقت تو خونه عصبی میشیم.میدونی،ما تا حالا همدیگه رو نبوسیدیم و نمیدونم کی،باید چی کار کنم.پس حالا این کار رو میکنیم و بعدش راحت میشیم و می ریم شام میخوریم، خب؟
آنی:اوه،خیلی خب.
الوی:در ضمن اینجوری غذامون بهتر هضم میشه.
آنی:باشه.
الوی:قبول؟
آنی:آره.
[...]
الوی:حالا میتونیم غذامونو هضم کنیم.
(و به راه رفتنشان ادامه میدهند)
آنی هال-وودی آلن
آنی:چیه؟
الوی:بگذار ببوسمت.
آنی:چی؟
الوی:آره،چرا نه،مگه نمیخوایم آخر ِ شب بریم خونه،ها؟
آنی:چرا.
الوی:و...و،اون وقت تو خونه عصبی میشیم.میدونی،ما تا حالا همدیگه رو نبوسیدیم و نمیدونم کی،باید چی کار کنم.پس حالا این کار رو میکنیم و بعدش راحت میشیم و می ریم شام میخوریم، خب؟
آنی:اوه،خیلی خب.
الوی:در ضمن اینجوری غذامون بهتر هضم میشه.
آنی:باشه.
الوی:قبول؟
آنی:آره.
[...]
الوی:حالا میتونیم غذامونو هضم کنیم.
(و به راه رفتنشان ادامه میدهند)
آنی هال-وودی آلن
+ نوشته شده در سه شنبه چهارم فروردین ۱۳۸۸ ساعت توسط مِمو
|